آیه 108 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی

۞ وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ

[11–108] (مشاهده آیه در سوره)


<<107 آیه 108 سوره هود 109>>
سوره :سوره هود (11)
جزء :12
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و اما اهل سعادت هم تمام در بهشت ابد تا آسمان و زمین باقی است مخلّدند مگر آنچه مشیّت پروردگار تو باشد، که عطایی ابدی و نامقطوع است.

اما نیک بختان [که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافته اند] تا آسمان ها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانه اند مگر آنچه را مشیّت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطایی قطع ناشدنی و بی پایان است.

و اما كسانى كه نيكبخت شده‌اند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين‌] بخششى است كه بريدنى نيست.

اما نيكبختان تا آسمانها و زمين باقى هستند در بهشت جاويدان بمانند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. عطاى او هيچ منقطع نمى‌شود.

امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششی است قطع نشدنی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

As for the felicitous, they will be in paradise. They will remain in it for as long as the heavens and the earth endure—except what your Lord may wish—an endless bounty.

And as to those who are made happy, they shall be in the garden, abiding in it as long as the heavens and the earth endure, except as your Lord please; a gift which shall never be cut off.

And as for those who will be glad (that day) they will be in the Garden, abiding there so long as the heavens and the earth endure save for that which thy Lord willeth: a gift unfailing.

And those who are blessed shall be in the Garden: They will dwell therein for all the time that the heavens and the earth endure, except as thy Lord willeth: a gift without break.

معانی کلمات آیه

مجذوذ: جذ: شكستن. پراكندن. بريدن. در اينجا ، معناى اخير مراد است‏ . غَيْرَ مَجْذُوذٍ: غير مقطوع ، يعنى دائمى ..

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ «108»

و امّا كسانى كه خوشبخت (و سعادتمند) شده‌اند، پس تا آسمان‌ها و زمين پابرجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد (اين) عطايى قطع ناشدنى است.

پیام ها

1- عامل شقاوت و بدبختى انسان‌ها، اختيار و خواست خودشان است، ولى سعادت آنها با توفيق الهى است. لذا براى شقاوت جمله‌ «شَقُوا» و براى سعادت، عبارت‌ «سُعِدُوا» آمده است.

2- گرچه دست الهى در هر كارى باز است، حتّى براى بيرون كردن اهل بهشت از بهشت، «إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ» امّا با توجّه به فراز آخر اين آيه‌ «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» و

جلد 4 - صفحه 124

وعده‌هايى كه در آيات ديگر داده شده، اين كار را انجام نخواهد داد و وقتى كسى وارد بهشت شد، براى هميشه در آنجا خواهد ماند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (108)

بعد از آن حكم سعدا را فرمايد:

وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا: و اما آنانكه نيكبخت شدند به سبب طاعات الهى و اجتناب از معاصى. فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها: پس در بهشت مكان يابند در حالتى كه جاويد و هميشگى باشند در آن. ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ‌:

مادامى كه باقى باشند آسمانها و زمينها. كنايه از اين است كه أبد الآباد در بهشت خواهند بود، يا تا مادامى كه جهت فوق و تحت باشد، ايشان در آن مخلّدند. إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ‌: مگر آنچه را كه خواهد پروردگار تو از تغيير نوعى از نعيم به نوعى ديگر و تبديل رتبه‌اى كه فراخور عملشان باشد به مرتبه بالاتر. يا مراد تعليق شي‌ء به امر محال كه آن مشيت الهى باشد به خروج ايشان از بهشت. و ساير وجوه مذكوره آيه قبل الّا وجه اخير كه در اينجا نباشد به سبب اجماع امّت بر اينكه مستحق بهشت البته داخل در بهشت، و خروجى بعد از دخول نباشد. در زاد المسير گويد: اين استثنائى است كه حق تعالى آن را به فعل نياورد. «1» و در

«1» در تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 456.

جلد 6 - صفحه 144

معالم ذكر نموده كه: خداى تعالى بدين استثنا داناتر است و دالّ اينكه استثنا حمل به ظاهر خود نباشد فرمايش بعد آن: عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ: عطائى است بريده نشده، يعنى ممتد است الى غير النهايه. «1» تتمه: على بن ابراهيم قمى رحمه الله در تفسير اين دو آيه فرمايد «2» كه: مراد عذاب اهل شقاوت در آتش دنيا است قبل از قيامت، و مراد به جنت اهل سعادت بهشت دنيا است كه ارواح مؤمنين در آنجا منتقل شود. و اين آيه رد است كسى را كه منكر عذاب قبر و ثواب و عقاب عالم برزخ مى‌باشد. بنابراين تفسير فرمايش‌ «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» به ظاهر معنى خود باشد، زيرا عذاب و ثواب برزخى مادامى است كه آسمان و زمين باقى باشد كه پس از انهدام آنها قيامت قائم شود و قوله‌ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ‌ ممكن استثناء زمان موقف و محاسبه باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104) يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (105) فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ (106) خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (107) وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (108)

ترجمه‌

و تأخير نمى‌اندازيم آنرا مگر براى مدتى شمرده شده‌

روز كه بيايد سخن نگويد كسى مگر بدستورى او پس بعضى از آنها بدبختند و برخى خوشبخت‌

پس امّا كسانيكه بدبخت شدند پس در آتشند مر آنها را است در آن فريادى مانند اوّل صداى خر و ناله‌اى مانند آخر صدايش‌

جاودانيانند در آن تا برپا است آسمانها و زمين مگر مقداريرا كه بخواهد پروردگار تو همانا پروردگار تو بجا آورنده است آنچه را بخواهد

و امّا كسانيكه خوشبخت شدند پس در بهشتند جاودانيان در آن تا بر پا است آسمانها و زمين مگر مقدارى را كه بخواهد پروردگارت اعطاء فرموده عطائى را بريده نشدنى.

تفسير

خداوند روز قيامت را تأخير نمى‌اندازد مگر براى انقضاء ايّام معدوده متناهيه تا در آنمدت كه هر قدر زياد باشد چون معدود و متناهى است كم است بندگان بوظائف خود عمل نمايند و بكمال لايق خود برسند و مستحقّ نعيم ابدى شوند و چون موعد مقرّر برسد ديگر جاى سخن گفتن در اطراف تقصير بندگان بعنوان اعتذار يا شفاعت يا توسل بوسائل نجات براى كسى نيست مگر با اذن و اجازه خداوند و اين در يكى از مواقف آنروز است و آنجا كه فرموده اين روزى است كه سخن نميگويند و اذن داده نميشود بآنها تا معذرت بخواهند در موقف ديگر است چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده است و مردم بر حسب اقتضاء ذات و طينت اصليّه خودشان بر دو قسمند بعضى شقى و برخى سعيدند چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه شقى كسى است كه شقى شده در شكم مادرش و سعيد كسى است كه سعيد شده در شكم مادرش و جاى اشقياء آتش جهنّم است كه مخلدند

جلد 3 صفحه 109

در آن مگر عنايت الهى و هدايت انبياء و اولياء و علماء و صلحاء شامل حال آنها شده باشد كه با ايمان مجرّد يا مقرون بعمل صالح از دنيا رفته باشند كه البتّه مخلّد در آتش نخواهند بود اگر چه معصيت كار باشند و مدتها بسوزند تا پاك شوند و جاى سعداء بهشت جاويد است مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا برود كه البتّه اهل بهشت نخواهد بود ولى كسيكه با سعادت ذاتى يا اكتسابى يا شفاعت شفعاء يا پس از سوختن و پاك شدن ببهشت برود مخلد است در آن و عطاء الهى هيچگاه از او مقطوع نخواهد بود مؤيّد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در كافى نقل نموده و در ذيل آيه شريفه انّ اللّه لا يخفى عليه شى‌ء در سوره آل عمران ذكر شد كه دلالت دارد بر آنكه شقاوت و سعادت طفل در شكم مادر مقدر ميشود با شرط بداء كه اشاره بامكان تغيير حال او است بتغيير موجبات سعادت و شقاوت در لوح محو و اثبات و بنابراين مراد از ما شاء ربّك در دو آيه كسانى هستند كه از استحقاق خلود در جهنّم و بهشت خارج شده‌اند و استعمال كلمه ما باين معنى نادر نيست مانند سبّح للّه ما فى السّموات و فانكحوا ما طاب لكم من النّساء و امثال اينها و مراد از كسانيكه شقى يا سعيد شده‌اند كه مستثنى منهم در دو آيه ميباشند آنانند كه شقاوت يا سعادت كه عبارت از معصيت و اطاعت بنده از خداوند است از آنها تحقّق پيدا كرده باشد اگر چه دوام نداشته باشد و باين اعتبار استثناء از آنها شده است و اشكالى ندارد ولى مفسّرين شقى و سعيد را بكسيكه مستحقّ دوزخ و بهشت شده باشد تفسير نموده‌اند و در مراد از استثناء دچار اشكال شده‌اند مخصوصا نسبت بمستحق بهشت كه بادلّه قطعيّه خلود آنها ثابت و محقّق است و در ذيل آيه هم اشاره بآن شده لذا در مجمع ده وجه از مفسّرين عامّه و خاصه براى حلّ اشكال نقل نموده و يك وجه را اختيار فرموده و نسبت بجمع كثيرى از مفسّرين عامّه و خاصه داده و حاصل اين وجه آنستكه كسانيكه مؤمن و معصيت كارند چندى در جهنّمند و پس از آن داخل بهشت ميشوند و اينها تا در جهنّمند در زمره اشقياء محسوبند و چون داخل بهشت شدند از سعداء ميباشند و استثناء از خلود در دو آيه بملاحظه اين جماعت است نهايت آنكه در آيه اوّل باعتبار انتهاء امر و در آيه دوّم باعتبار ابتداء امر است و براى‌

جلد 3 صفحه 110

تصحيح نفى خلود گفته‌اند دوام چنانچه با منقطع الآخر بودن منافى است با منقطع الاول بودن هم منافى است و مراد از كلمه مادر ما شاء ربّك در اوّل اشخاص مذكوره‌اند و در ثانى وقت معيّن در بدو امر است و مؤيد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در صافى نقل فرموده كه اين دو آيه در غير اهل خلود است از اهل شقاوت و سعادت و در مجمع هم چند روايت از ابن عبّاس ره و غيره براى تأييد اين وجه ذكر شده و انصاف آنستكه اگر اشكالى باشد اين وجه احسن وجوه است و در نفحات وجه ديگرى ذكر فرموده و نسبت باكثر مفسّرين داده و ظاهرا آنرا اختيار نموده و آن اين است كه مقصود از استثناء بيان نفوذ اراده الهى است كه اگر بخواهد عذاب را از اشقياء رفع و نعمت را از سعداء قطع ميفرمايد ولى نخواسته و نميكند براى دلالت ادلّه قطعيّه بر خلود و مؤيّد اين معنى است ذيل آيه اوّل كه دلالت بر نفوذ اراده الهيّه دارد و ذيل آيه دوّم كه دالّ بر عدم انقطاع نعمت است و قمّى ره نار و جنّت را بعذاب برزخ و بهشت دنيا كه ارواح اهل ايمان منتقل بآن ميشود تفسير فرموده و عطاء غير مجذوذ را باعتبار اتّصال آن بنعيم آخرت دانسته و فرموده اين ردّ كسانى است كه منكر عذاب قبر و ثواب و عقاب در دنيا و عالم برزخ شده‌اند و فيض ره فقط اين وجه را ذكر و تأييد فرموده بآنكه خلود در كلام الهى مقيّد بمادامت السّموات و الارض شده و ظاهر از سماوات و ارض آسمانها و زمين دنيا است و بروايتى كه از امام صادق عليه السّلام وارد شده است كه در قيامت صبح و شبى نيست و عذاب بامداد و شام اشقياء در آتش برزخ است كه خدا فرموده النّار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا و يوم تقوم السّاعة أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب و بنابراين مراد از استثناء انقطاع عذاب و ثواب آنها است بفواصلى در برزخ يا بعد از فناء دنيا و قبل از تعيين تكليف آنها در آخرت و اين وجه را در مجمع نسبت بشيخ طوسى قدّس سرّه داده و از آنجناب نقل نموده نسبت آنرا بجمعى از مفسّرين خاصه و بنظر حقير اين معنى از جهاتى خلاف ظاهر است حتى از همان جهت كه فيض ره آنرا مؤيّد اين تفسير قرار داده چون ظاهر جمله مادامت السّموات و الارض آنستكه براى تأكيد خلود ذكر شده و آنكه اين جمله از الفاظ تأييد است يعنى از الفاظى است كه در كلام عرب از معناى حقيقى خود منسلخ شده و بطور كنايه در مقام اثبات دوام و ابديّت براى امرى ذكر ميشود چنانچه در مجمع بيان شده و

جلد 3 صفحه 111

امثله ديگرى هم ذكر فرموده‌اند و والد ما جد حقير در شفاء الصّدور آن الفاظ را استقصاء فرموده لذا بعيد است در آيه شريفه معناى حقيقى اين جمله اراده شده باشد و بر فرض اراده مراد آسمان و زمين مناسب با عالم آخرت است چون از تفريع بر آيات سابقه معلوم ميشود كه اين دو آيه در مقام بيان حال اهل محشر و جمع شدگان در روز قيامت است و مربوط بعالم برزخ نيست و در اين مقام وجه ديگرى براى حلّ اشكال بنظر حقير رسيده و آن اين است كه مراد از استثناء در آيه اوّل انتقال معصيت كاران از اهل ايمان باشد از جهنّم به بهشت و در آيه دوّم مراد استثناء سابقون مقرّبون باشد از خلود در بهشت جسمانى و اشاره بفائز شدن ايشان باشد بمقام رضوان و سايه عرش و مقامات رفيع‌تر و اين منافات ندارد با ادلّه خلود سعداء در بهشت چون اين مقامات هم از بهشت است نهايت آنكه بهشت روحانى است كه لذّت آن فوق لذائذ جسمانى است و جنّتى كه در آيه دوّم ذكر شده ظاهر در بهشت جسمانى است كه متبادر از جنّت در اذهان عامّه است و براى رفع توهّم زوال نعمت از سعداء بملاحظه ظاهر استثناء در ذيل آيه تصريح شده بآنكه عطاء الهى از ايشان قطع نخواهد شد اين چند وجه كه براى دفع اشكال ذكر شد غير از وجهى است كه در بدو امر از ظاهر آيات بنظر حقير رسيد و بيان شد و بر آن تقريب اشكالى وارد نيست تا محتاج بجواب باشد چنانچه اشاره شد و تعجّب از آنستكه حضرات مفسرين اين وجه را بعنوان دفع اشكال هم ذكر ننموده‌اند و بذكر وجوه ركيكه پرداخته‌اند كه حقير از نقل آنها اعراض نمودم و بعضى گفته‌اند خداوند داناتر است بمراد از استثنائى كه فرموده و اين كاشف از كمال اهمّيت باشكال است و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از بهشت و آتش در اين آيات دوستى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستى دشمنان ايشان است و بنابراين هم بايد تقرير استثناء بتقريب اوّل شود و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَمَّا الَّذِين‌َ سُعِدُوا فَفِي‌ الجَنَّةِ خالِدِين‌َ فِيها ما دامَت‌ِ السَّماوات‌ُ وَ الأَرض‌ُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّك‌َ عَطاءً غَيرَ مَجذُوذٍ (108)

و اما كساني‌ ‌که‌ سعادت‌مند شدند ‌پس‌ ‌در‌ بهشت‌ هميشه‌ مخلد هستند ‌در‌ ‌آن‌ مادامي‌ ‌که‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ الا آنچه‌ بخواهد پروردگار تو عطائي‌ ‌است‌ ‌که‌ قطع‌ نميشود.

وَ أَمَّا الَّذِين‌َ سُعِدُوا سؤال‌‌-‌ چرا ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ بفعل‌ معلوم‌ فرمود فَأَمَّا الَّذِين‌َ شَقُوا، و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بفعل‌ مجهول‌ سعدوا.

جواب‌‌-‌ چون‌ شقاوت‌ بفعل‌ ‌عبد‌ ‌است‌ و سوء اختيار ولي‌ سعادت‌ باعانت‌ حق‌ و توفيق‌ ‌او‌ ‌است‌.

فَفِي‌ الجَنَّةِ خالِدِين‌َ فِيها ابد الاباد ما دامَت‌ِ السَّماوات‌ُ وَ الأَرض‌ُ بيانش‌

جلد 11 - صفحه 129

بدو وجه‌ گذشت‌ إِلّا ما شاءَ رَبُّك‌َ ‌که‌ خداوند مقام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ببرد فوق‌ جنّة و نعمتهاي‌ ‌او‌ بقرينه‌ جمله‌ ‌بعد‌ عَطاءً غَيرَ مَجذُوذٍ جذ بمعني‌ قطع‌ ‌است‌ عطاء الهي‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ ‌غير‌ متناهي‌ ‌است‌ قطع‌ شدن‌ ندارد كسي‌ ‌که‌ بهشت‌ و حور العين‌ ‌از‌ نور ‌او‌ خلق‌ ‌شده‌ البته‌ عطاي‌ الهي‌ ‌در‌ حق‌ ‌او‌ بالاتر ‌از‌ بهشت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ خلقت‌ انوار خمسه‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ نور ‌او‌ عرش‌ آفريده‌ شد و ‌از‌ نور ‌علي‌ ملائكه‌ و ‌از‌ نور حسن‌ لوح‌ و قلم‌ و ‌از‌ نور حسين‌ بهشت‌ و حور العين‌ و ملائكه‌ ‌در‌ ظلمت‌ بودند ‌از‌ نور فاطمه‌ شمس‌ و قمر و ساير انوار ‌که‌ فاطمه‌ ‌را‌ ملائكه‌ زهرا ناميدند حديث‌ منقول‌ بمعني‌ ‌است‌ ديگر احتياج‌ بتأويلات‌ نداريم‌ و اللّه‌ العالم‌ بحقايق‌ الامور ‌هذا‌ ‌ما عندنا (‌هذا‌ جنايتي‌ و خياره‌ ‌فيه‌ اذ ‌کل‌ جان‌ يده‌ ‌الي‌ ‌فيه‌)

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 108)- «و اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست» (وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ).

ج2، ص379

«مگر آنچه پروردگار تو اراده کند» (إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ).

«این بخشش و عطیه‌ای است که هرگز از آنان قطع نمی‌شود» (عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ).

اسباب سعادت و شقاوت

- سعادت که گم شده همه انسانهاست بطور خلاصه عبارتست از فراهم بودن اسباب تکامل برای یک فرد یا یک جامعه، و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختی است که عبارت از نامساعد بودن شرایط پیروزی و پیشرفت و تکامل است.

ولی باید توجه داشت که پایه اصلی سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است اوست که می‌تواند وسائل لازم را برای ساختن خویش و حتی جامعه‌اش فراهم سازد، و اوست که می‌تواند با عوامل بدبختی و شقاوت به مبارزه برخیزد و یا تسلیم آن شود.

در منطق انبیاء سعادت و شقاوت چیزی نیست که در درون ذات انسان باشد، و حتی نارسائیهای محیط و خانوادگی و وراثت در برابر تصمیم و اراده خود انسان، قابل تغییر و دگرگونی است، مگر این که ما اصل اراده و آزادی انسان را انکار کنیم و او را محکوم شرایط جبری بدانیم و سعادت و شقاوتش را ذاتی و یا مولود جبری محیط و مانند آن بدانیم که این نظر بطور قطع در مکتب انبیاء و همچنین مکتب عقل محکوم است.

جالب این که در روایاتی که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السّلام نقل شده، انگشت روی مسائل مختلفی به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گذارده شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامی در این مسأله مهم، آشنا می‌سازد و به جای این که برای رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافی و پندارها و سنتهای غلط برود به دنبال واقعیات عینی و اسباب حقیقی سعادت خواهد رفت.

امام صادق علیه السّلام از جدش امیر مؤمنان علیه السّلام چنین نقل می‌کند: «حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگی انسان با عمل سعادتمندانه‌ای پایان

ج2، ص380

پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه‌ای خاتمه یابد».

و نیز پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: «چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.

و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است».

اگر اسبابی را که برای سعادت و شقاوت در دو حدیث بالا ذکر شده با توجه بر عینیّت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگی بشر با اسباب و نشانه‌های خرافی که حتی در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادی به آن پایبندند مقایسه کنیم به این واقعیت می‌رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حد منطقی و حساب شده است.

هنوز بسیارند کسانی که نعل اسب را سبب خوشبختی، روز سیزده را سبب بدبختی. پریدن از روی آتش را در بعضی از شبهای سال سبب خوشبختی، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختی. پاشیدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختی و رد شدن زیر نردبان را سبب بدبختی، و حتی آویزان کردن خرمهره را به خود یا به وسیله نقلیه سبب خوشبختی و عطسه را نشانه بدبختی در انجام کار مورد نظر می‌دانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است.

و چه بسیار انسانهایی که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگی بازمانده‌اند و گرفتار مصیبتهای فراوانی شده‌اند.

اسلام بر تمام این پندارهای خرافی قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیتهای مثبت و منفی و نقاط قوت و ضعف اخلاقی و برنامه‌های عملی و طرز تفکر و عقیده هر کس می‌داند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع